تفاوت جریان‌های کاری و جریان‌های کاربری در طراحی UX/UI

در تاریخ مرداد ۰۷, ۱۴۰۴

نوشته شده توسط علیرضا روهنده


در فرآیند طراحی UX/UI، دو مفهوم کلیدی وجود دارد: جریان‌های کاری (Task Flows) و جریان‌های کاربری (User Flows). این دو ابزار به طراحان کمک می‌کنند تا ساختار و مسیرهای تعاملی محصول را بهینه‌سازی کنند. در این مقاله، به تفاوت‌های این دو مفهوم و کاربردهای آن‌ها می‌پردازیم.


جریان کاری (Task Flow)

جریان‌های کاری بر انجام یک وظیفه واحد تمرکز دارند. این جریان‌ها معمولاً خطی و بدون انشعاب هستند و مراحل سطح بالای انجام یک کار را نشان می‌دهند.

ویژگی‌های جریان کاری:

  • خطی و متوالی: بدون نقاط تصمیم‌گیری پیچیده.
  • تمرکز بر وظیفه: مثلاً “ثبت نام در سایت” یا “خرید محصول”.
  • ساده و مستقیم: برای اطمینان از کامل بودن فرآیند طراحی می‌شوند.

مثال:

جریان کاری برای سفارش غذا از یک اپلیکیشن ایرانی:

  1. باز کردن اپلیکیشن
  2. انتخاب رستوران
  3. انتخاب غذا
  4. پرداخت
  5. تأیید سفارش

جریان کاربری (User Flow)

جریان‌های کاربری مسیرهای مختلفی را که یک کاربر خاص (مثلاً یک پرسونا) برای رسیدن به هدفش طی می‌کند، نشان می‌دهند. این جریان‌ها شامل نقاط تصمیم‌گیری و انشعاب‌های متعدد هستند.

ویژگی‌های جریان کاربری:

  • غیرخطی: با مسیرهای متنوع بر اساس انتخاب کاربر.
  • تمرکز بر کاربر: مثلاً “چگونه یک کاربر جدید حساب ایجاد می‌کند؟”
  • پیچیده‌تر: شامل صفحات کلیدی، اقدامات کاربر و تصمیمات سیستم.

مثال ایرانی:

جریان کاربری برای خرید بلیط قطار از سایت رجا:

  • کاربر می‌تواند:
    • مستقیماً به جستجوی قطار بپردازد.
    • ابتدا وارد حساب کاربری شود.
    • یا از بخش پیشنهادهای ویژه انتخاب کند.
  • در هر مرحله، بسته به انتخاب کاربر، مسیر تغییر می‌کند.

تفاوت کلیدی جریان کاری و جریان کاربری

معیارجریان کاریجریان کاربری
تمرکزوظیفه واحدکاربر خاص (پرسونا)
ساختارخطیغیرخطی با انشعاب‌ها
پیچیدگیسادهپیچیده‌تر
مثالثبت نام در دیجی‌کالاخرید از دیجی‌کالا (به عنوان کاربر جدید یا قدیمی)

جمع‌بندی

  • از جریان‌های کاری برای طراحی فرآیندهای ساده و خطی استفاده کنید.
  • از جریان‌های کاربری برای نمایش مسیرهای متنوع کاربران در تعامل با محصول بهره ببرید.
  • ترکیب این دو ابزار به شما کمک می‌کند تا تجربه کاربری روان و بدون بن‌بست طراحی کنید.

طراحان UX/UI با درک این تفاوت‌ها می‌توانند محصولاتی کاربرپسند و کارآمد خلق کنند. نظر شما چیست؟ چه مثال‌های دیگری از این دو مفهوم در پروژه‌های خود دیده‌اید؟