اصطلاحات کلیدی در رابط کاربری/تجربه کاربری و طراحی محصول

در تاریخ مرداد ۲۵, ۱۴۰۴

نوشته شده توسط علیرضا روهنده

در دنیای طراحی محصول دیجیتال، تسلط بر اصطلاحات متداول نه‌تنها به درک بهتر مفاهیم کمک می‌کند، بلکه در تعامل با تیم‌های بین‌رشته‌ای، تحقیقات کاربر و ارائه راهکارهای طراحی نیز نقش حیاتی دارد. در ادامه با ۲۰ اصطلاح پایه تا پیشرفته در UX، UI و Product Design آشنا می‌شویم.


۱. Product (محصول)

به هر نرم‌افزار یا وب‌سایت با کارکرد مشخص گفته می‌شود. برای تفکیک از کالاهای فیزیکی، معمولاً از اصطلاح Digital Product استفاده می‌کنیم. نمونه: اپلیکیشن اسنپ یا وب‌سایت دیجی‌کالا.

۲. User Experience (UX) – تجربه کاربری

به احساسی که کاربر در حین تعامل با محصول دارد گفته می‌شود. هدف UX Designer این است که کاربر سریع، راحت و با رضایت به هدف خود برسد.

۳. User Interface (UI) – رابط کاربری

نمای بصری و قابل مشاهده‌ی محصول شامل دکمه‌ها، رنگ‌ها، آیکون‌ها و تایپوگرافی. UI وسیله‌ای است که تجربه کاربری (UX) را امکان‌پذیر می‌کند.

۴. Wireframe (وایرفریم)

طرح ساده و بدون جزئیات رنگی از صفحات محصول برای تست ایده‌ها و ساختار اولیه. معمولاً با رنگ‌های سیاه، سفید و خاکستری طراحی می‌شود.

۵. Prototype (پروتوتایپ)

نسخه اولیه و تعاملی محصول که پیش از توسعه نهایی برای تست ایده‌ها استفاده می‌شود. از پروتوتایپ‌های کاغذی تا نمونه‌های تعاملی در Figma یا Adobe XD متداول هستند.

۶. Persona (پرسونا)

شخصیت خیالی که نماینده گروهی از کاربران هدف است. طراحی بر اساس پرسونا کمک می‌کند تصمیم‌های طراحی دقیق‌تر و کاربرمحورتر باشند.

۷. User Flow (جریان کاربر)

نموداری از مسیر گام‌به‌گام کاربر در محصول. مثال: مراحل ورود به حساب کاربری (Login Flow).

۸. Information Architecture (IA) – معماری اطلاعات

ساختاردهی و سازماندهی محتوا و داده‌ها در محصول. معماری اطلاعات ضعیف باعث می‌شود کاربر در پیدا کردن اطلاعات دچار سردرگمی شود.

۹. Visual Hierarchy (سلسله‌مراتب بصری)

اولویت‌بندی نمایش المان‌ها بر اساس اندازه، رنگ یا موقعیت. مثلاً دکمه CTA باید با کنتراست رنگی نسبت به سایر المان‌ها برجسته شود.

۱۰. Usability (کاربردپذیری)

میزان سهولت استفاده کاربر از محصول. محصول با Usability پایین حتی اگر زیبا باشد، شکست می‌خورد.

۱۱. Accessibility (دسترس‌پذیری)

طراحی برای افراد با توانایی‌های متفاوت (نابینایان، ناشنوایان، افراد با محدودیت حرکتی). مثال: استفاده از متن جایگزین (Alt Text) برای تصاویر.

۱۲. Responsive Design (طراحی واکنش‌گرا)

سازگاری محصول با دستگاه‌ها و سایزهای مختلف صفحه‌نمایش. امروزه طراحی Mobile-first یک استاندارد است.

۱۳. Micro-interactions (تعاملات کوچک)

جزئیات ظریفی مثل انیمیشن لایک در اینستاگرام یا تغییر رنگ دکمه هنگام هاور که باعث لذت بیشتر کاربر می‌شوند.

۱۴. A/B Testing

مقایسه دو نسخه از یک صفحه یا ویژگی برای ارزیابی عملکرد بهتر. این روش در بهینه‌سازی نرخ تبدیل (Conversion Rate) بسیار کاربرد دارد.

۱۵. Design System (سیستم طراحی)

مجموعه‌ای از گایدلاین‌ها، تایپوگرافی، رنگ‌ها و کامپوننت‌های تکرارپذیر برای حفظ یکپارچگی طراحی در مقیاس بزرگ. مثال: Google Material Design یا سیستم طراحی Atlassian.

۱۶. User Research (تحقیق کاربر)

فرایندی برای شناخت نیازها، مشکلات و رفتار کاربران با استفاده از روش‌هایی مثل مصاحبه، تست کاربردپذیری و تحلیل داده.

۱۷. Customer Journey Map (نقشه سفر کاربر)

نمایش مسیر تعامل کاربر از لحظه آشنایی با محصول تا استفاده و وفاداری. این ابزار نقاط قوت و ضعف تجربه کاربری را مشخص می‌کند.

۱۸. Pain Points (نقاط درد)

مشکلات یا موانعی که کاربران در مسیر تعامل با محصول تجربه می‌کنند. شناسایی و حل این نقاط کلید موفقیت محصول است.

۱۹. MVP (Minimum Viable Product)

حداقل محصول پذیرفتنی با ویژگی‌های اصلی که سریعاً وارد بازار می‌شود. رویکردی برای تست ایده و دریافت بازخورد واقعی.

۲۰. Progressive Disclosure (افشای تدریجی)

نمایش تدریجی اطلاعات یا قابلیت‌ها برای جلوگیری از بار شناختی (Cognitive Load). مثال: فرم‌های چندمرحله‌ای.


جمع‌بندی

شناخت و تسلط بر این اصطلاحات نه‌تنها باعث ارتباط بهتر در تیم‌های طراحی و توسعه می‌شود، بلکه توانایی شما در تحلیل مشکلات کاربری و ارائه راهکارهای بهینه را ارتقا می‌دهد.

اگر طراح UI/UX یا Product Designer هستید، پیشنهاد می‌کنم علاوه بر یادگیری این اصطلاحات، در پروژه‌های واقعی آن‌ها را به‌کار ببندید تا از حالت تئوری فراتر رفته و به ابزارهای روزمره‌ی کاری شما تبدیل شوند.